ملـــکــــه‌ی پــــایـــیــــز

احوالات خوش
آخرین نظرات

دو ماه اول بهار چه گذشت؟ 😁

سه شنبه, ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۱۱:۰۲ ق.ظ

 

پنجشنبه شب گفتیم بریم سینما و فسیل رو دیدیم. تو سینما گهگداری یه خواب شیرین داشتم😂😂 که خیلی کیف کردم در حد چند ثانیه چند ثانیه به دلیل اینکه صبحش خیلی زود بیدار شده بودم. 

الان که دارم اینو مینویسم رعد و برق خفنی زد.  هوا امروز ابری بود و نم نمی هم بارون بارید الانم رعد و برقه. دیروز هم لمزی شیر موز زدیم بر بدن. 😋😍 دیروز خیلی گرم بود و واقعا چسبید. ❤😍😍 اون دسته گلیم که دارید توی عکسا میبینید همس جان خودش چیده برام اوردهه😍😍😍

اون پیتزاییم که دارید میبینید اینقدر عالی درستش کردیم که وقتی از فر درش آوردیم سینی رو تکون میدادیم کامل جدا شده بوده 😍😍 مخلفاتشم کامل ریز ریز کردیم با گوشت چرخ کرده گوسفندی😋

راستییییی رفتیم شهربازی دقیقا یکی یا دو روز قبل شروع رمضان. اولی رو که رفتیم (من اونو توی پارک ارم تهران رفته بودم خیلی گرخیده بودم 😂 و هیجان زیادی داشت برام)  اما فکر کنم بدنم دیگه عادت کرده بود😂😂چون زیاد نترسید.

اما دومی، امان از دومی 😂😂چنان ترسیدم و جیغ کشیدم از اول تا آخرش. جوری که به زبون نیاوردمش اما واقعا به غلط کردن افتادم هیجان داشت حتما بعدا دوباره میرم 😂😂😂😂 اخرشم رفتیم روی چرخ و فلک که هیجان نداره ولی خوبه، رمانتیکه😂❤

توی این مدت هم یبار رفتیم به دیار رض، یعنی رامهر. که همس جان مسابقه داشت. ساعت سه صبح برگشتیم.

پ ن: لازم به ذکر است که هم اکنون در حال بارش باران هست شهر اهو.

پ ن:  اینقدر امروز اوکی بود هوا و عاشقش شدم که گفتم بیا بریم یه عکس از پنجره بگیریم و بنویسیمش حیفه. بعد رفتم توی گالریم این همه عکس و خاطره دیدم حیفم اومد نذارم.

  • Lucky hard worker

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی