پنجشنبه شب گفتیم بریم سینما و فسیل رو دیدیم. تو سینما گهگداری یه خواب شیرین داشتم😂😂 که خیلی کیف کردم در حد چند ثانیه چند ثانیه به دلیل اینکه صبحش خیلی زود بیدار شده بودم.
الان که دارم اینو مینویسم رعد و برق خفنی زد. هوا امروز ابری بود و نم نمی هم بارون بارید الانم رعد و برقه. دیروز هم لمزی شیر موز زدیم بر بدن. 😋😍 دیروز خیلی گرم بود و واقعا چسبید. ❤😍😍 اون دسته گلیم که دارید توی عکسا میبینید همس جان خودش چیده برام اوردهه😍😍😍
اون پیتزاییم که دارید میبینید اینقدر عالی درستش کردیم که وقتی از فر درش آوردیم سینی رو تکون میدادیم کامل جدا شده بوده 😍😍 مخلفاتشم کامل ریز ریز کردیم با گوشت چرخ کرده گوسفندی😋
راستییییی رفتیم شهربازی دقیقا یکی یا دو روز قبل شروع رمضان. اولی رو که رفتیم (من اونو توی پارک ارم تهران رفته بودم خیلی گرخیده بودم 😂 و هیجان زیادی داشت برام) اما فکر کنم بدنم دیگه عادت کرده بود😂😂چون زیاد نترسید.
اما دومی، امان از دومی 😂😂چنان ترسیدم و جیغ کشیدم از اول تا آخرش. جوری که به زبون نیاوردمش اما واقعا به غلط کردن افتادم هیجان داشت حتما بعدا دوباره میرم 😂😂😂😂 اخرشم رفتیم روی چرخ و فلک که هیجان نداره ولی خوبه، رمانتیکه😂❤
توی این مدت هم یبار رفتیم به دیار رض، یعنی رامهر. که همس جان مسابقه داشت. ساعت سه صبح برگشتیم.
پ ن: لازم به ذکر است که هم اکنون در حال بارش باران هست شهر اهو.
پ ن: اینقدر امروز اوکی بود هوا و عاشقش شدم که گفتم بیا بریم یه عکس از پنجره بگیریم و بنویسیمش حیفه. بعد رفتم توی گالریم این همه عکس و خاطره دیدم حیفم اومد نذارم.
- ۰ نظر
- ۱۹ ارديبهشت ۰۲ ، ۱۱:۰۲